کا ش میشد
04 مرداد 1394 توسط خانم سادات
کاش میشددرنمازم عشق رادعوت کنم
کاش میشدبهترازان باخداصحبت کنم
کاش میشدیک شب ازشبهای عمرم باخدا
بی خیال ازاب ونان در گوشه ای خلوت کنم
تشنه ام من تشنه ی ابی که معشوقم نخورد
می رسم روزی به ان امااگرهمت کنم
ترسم اخر مثل دلهایی که دورندازخدا
من به این دل مردگیهای خودم عادت کنم
بایدامشب شوق رفتن درسرم پیدا کنم
کومسیرم هجرت وسجاده ام تاازاین پس
لحظه های خلوتم راباخداقسمت کنم
شهر سرتاسرپرازپس کوچه های غربت است
می روم تادرنمازم ترک این غربت کنم
خدایا تنهایم مگذار