یاعلی گفتیم وعشق اغاز شد.
28 تیر 1394 توسط خانم سادات
شیخ احمد جامی عالم اهل سنت بالای منبر رفت وگفت ای مردم هر چه میخواهید از من بپرسید.
زنی فریاد زدای مرد ادعای بیهوده نکن خداوند رسوایت میکندبجزعلی (ع)کسی نمیتواند بگوید پاسخ تمام سوالات را میداند.
شیخ گفت اگر سوالی داری بپرس؟
زن گفت مورچه جلوی راه سلیمان نر بود یاماده؟
شیخ گفت.سوال دیگری نداشتی من نبودم ببینم.
زن گفت اگر به قران اشنا بودی میدانستی که در سوره نمل گفته شده “قالت نمله"ماده بوده.
مردم به جهل شیخ خندیدند.
شیخ با عصبانیت گفت.ای زن ایابا اجازه شوهرت اینجاهستی یا بدون اجازه؟
اگربا اجازه شوهرت امدی خدااورا لعن کند اگر بدون اجاز ه امدی خدا تورا لعن کند.
زن گفت .شیخ بگو بدانم عایشه با اجازه پیامبر(ص)به جنگ با امام زمان خود رفت.یابدون اجازه.
شیخ بیچاره نتوانست جوابی بدهد.
الغدیر علامه امینی ج 11